امـا بـعـد: فـان هـانـیا و سعیدا قدما علی بکتبکم و کانا آخر من قدم علی من رسلکم و قد فهمت ما اقـتـصـصتم من مقالة جلکم انه لیس علینا امام فاقبل لعل اللّه یجمعنا بک على الحق والهدى و انی بـاعث الیکم اخی و ابن عمى و ثقتی من اهلبیتی مسلم بن عقیل فان کتب الی انه قد اجتمع راى مـلـئکـم و ذوى الـحجى والفضل منکم على مثل ما قدمت به رسلکم و قرات فی کتبکم فانی اقدم الـیـکـم و شـیکا ان شاء اللّه، فلعمری ما الا مام الا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط الدائن بدین الحق الحابس نفسه على ذات اللّه. والسلام (1)
اما بعد: هانى و سعید نامههاى شما را آوردند و اینها آخرین فرستادههاى شما بودند و از منظور شما آگاه شدم که مىگویید ما پیشوا نداریم و از من میخواهید به طرف شما بیایم، تا به وسیله ما، شـمـا بـر حق و هدایت قرار گیرید من برادر و پسرعمویم که مورد اطمینان ما خاندان است، یعنى مـسـلـم بـن عـقـیـل را بـه سـوى شـمـا مىفرستم، پس اگر به من نامه نوشت که بزرگان و شـرافتمندان شما اتفاق نظر دارند به همان نحوى که فرستادگان شما گفتند من به سرعت به سوى شما خواهم آمد.
به جان خودم سوگند! امامت و رهبرى مردم را کسى نمىتواند عهدهدار شود مگر آن که حکومتش بر اساس کتاب الهى باشد، عدالت را جارى کند، متدین به دین حق باشد، خود را در محدوه شریعت بداند و از مرزهاى الهى خارج نشود.
به دنبال مرگ معاویه، شیعیان در کوفه جمع شدند و نامههاى مختلفى را براى حضرت نوشتند که: بـاغها سرسبز شده، میوهها رسیده، گیاهان روییده و برگ درختان سبز شده و لشگرى آماده در خدمت شما هستند.
به دنبال مرگ معاویه، شیعیان در کوفه جمع شدند و نامههاى مختلفى را براى حضرت نوشتند که:
بـاغها سرسبز شده، میوهها رسیده، گیاهان روییده و برگ درختان سبز شده و لشگرى آماده در خدمت شما هستند.
نـامـههـا را بـه هـمـراهـى سـعـید بن عبداللّه حنفى(2) و هانى بن هانى به مکه به خدمت سیدالشهدا علیه السلام فرستادند. امـام علیه السلام در پـاسـخ نـامه فوق را نوشتند و سعید و هانى را قبل از مسلم بن عقیل به کوفه برگرداندند. بـه دنـبـال ایـن نـامه، مسلم بن عقیل روانه کوفه مىگردد، حاکم شهر، نعمان بن بشیر مىخواهد از راه مسالمت آمیز، مسائل را حل کند ولى خبر به یزید مىرسد چنانچه به حکومت کوفه نـیـاز دارد بـاید فرد دیگرى را تعیین کند. پس از مشاوره، عبیداللّه بن زیاد، تعیین و روانه کوفه مىگردد و از ابتداى ورود با ارعاب و تهدید و قتل و زندان، مردم را از اطراف مسلم پراکنده مىکند تا مسلم تنها مىماند و سرانجام، به شهادت مىرسد. عـمـده در این نامه، روح نامه سیدالشهدا علیه السلام است که حضرت، شرایط امام مسلمین را بیان مىکند که حاکم نباید از جاده مستقیم خارج و از محدوده کتاب و قوانین الهى، بیرون شود و از اینجا تفاوت حکومتهاى علوى و اموى روشن مىگردد.